من عاشق دینم هستم

از دین بگوییم، نه از خودمان. اینجا حرفی قبول میشود که دین، آن را قبول داشته باشد.

من عاشق دینم هستم

از دین بگوییم، نه از خودمان. اینجا حرفی قبول میشود که دین، آن را قبول داشته باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله برای این آمدند که یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم، یعنی آمده اند که بار را از دوش بشریت بردارند و زنجیرهای جهل و تعصب و ظلم را از دست و پای آنها بردارند.
بیایید قدر دین را بدانیم.

بایگانی

ازدواج سید و هزاره افغانستان

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ

سادات عزیز لطفا بخوانید

شاید همه ما تا به حال بارها و بارها از زبان هم وطنان هزاره مان، کلمات و جوک ها و مسخره کردن ها و شاید حتی فحش و دشنام نسبت به سادات بزرگوار شنیده باشیم.

و کسانی نیز که با سادات مکرم حشر و نشر داشته اند، به احتمال زیاد سخنان ناراحت کننده ای، در مورد هزاره ها شنیده اند.

دل انسان دیندار و عاشق دین، از دیدن هر کدام از این دو رفتار به درد میاید.

بیایید مقداری در مورد این مساله ناراحت کننده و راه حل آن با هم فکر کنیم و ببینیم نظر دین چیست؟

البته هنوز کامل نشده. ان شاء الله کاملش میکنم.

فارغ از اینکه ما سید هستیم و یا هزاره، حداقل در یک چیز مشترک هستیم و آن مسلمان و شیعه بودن است و این دین حق بزرگترین موهبتی است که خداوند منان به ما عطا کرده است.

نعمت دین و انسان دیندار به قدری ارزشمند است که در کلام معصومین علیهم السلام حرمت انسان مومن حتی از حرمت کعبه نیز بالاتر گفته شده است. به این حدیث شریف دقت کنید:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ.

امام صادق علیه السلام: حرمت مومن بیشتر از حرمت کعبه است.

خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 27

البته این حدیث از باب نمونه است و سخنان بسیاری از معصومین علیهم السلام در تایید این مطلب ثبت شده است.

با آوردن این سخن، از مولایمان امام صادق علیه السلام، در همین ابتدا اینجانب از تمام بداخلاقی ها و توهین ها و فحش هایی که بعضی برادران سید یا هزاره نسبت به هم میگویند، اظهار برائت میکنم و امیدوارم که از این دست رفتارها دور باشم، اما بالاخره معصوم که نیستیم. اگر در بین سخن، علی رغم تلاش بنده، توهینی به کسی شد، اولا ببخشید و ثانیا در نظرات به بنده یادآوری کنید که اگر وارد بود اصالحش کنم.

شاید بتوانیم بگوییم که بزرگترین مساله ای که بین سادات و هزاره ها باعث اختلاف و ناراحتی میشود، مساله ازدواج بین دختر سید و پسر هزاره است.

سالیان درازی در جامعه افغانستان، تا حد زیادی از این ازدواج جلوگیری میشده است و هر دو طرف هم این رسم حاکم در افغانستان را قبول داشته اند.

خودداری از دادن دختر به غیر سادات، امری است که ریشه در صدها سال پیش و حتی قبل از اسلام دارد، چرا که ما در روایات داریم که در جریان یکی از ازدواجها که در صدر اسلام صورت گرفت و دختر هاشمیه با یک مرد غیر هاشمی ازدواج کرد، بنی هاشم شروع به اعتراض کردند که چرا دختر هاشمیه با غیر هاشمی ازدواج کرده است و سند این مطلب را ذکر خواهم کرد.

از طرفی خود هزاره ها هم در طول سالیان متمادی زندگی با سادات در افغانستان، از گرفتن دختر سادات دوری میکردند، و علت این امر یا این بوده که میخواسته اند احترام سادات را به این شکل نگهدارند یا که به علت ممانعت سادات، امیدی به این ازدواج نداشته اند. اما به هر حال در آثار مرحوم ملا فیض محمد کاتب که در زمان عبدالرحمن نوشته شده است، میخوانیم که مردم هزاره از گرفتن دختر سادات اجتناب میکرده اند.

با احترام به همه شما خوانندگان عزیز، باید بگویم که نه نظر هزاره ها و نه نظر سادات و نه حتی نظر خودم، در مقابل نظر خداوند منان ارزشی ندارد. برای همین با رها کردن نظرات خودمان، بهتر است به دنبال نظر دین خدا در این مورد باشیم.

آیا ازدواج دختر سیده با پسر هزاره یا هر پسرغیر سید جایز است؟

برای روشن تر شدن مطلب، تقاضامندم که به این چند خط دقت داشته باشید:

اسلام دینی است که بنای آن بر آزادی انسان از قیدها و بندها است و تا جایی که ممکن باشد، چیزی را بر انسانها واجب یا حرام نمیکند. هر جایی که نیازی مبرم بوده که کاری انجام شود، آن کار واجب شده و هر جایی که نیاز جدی بوده که از چیزی دوری شود، آن را حرام کرده است و در باقی امور نه واجب کرده و نه حرام، بلکه یا آن را مستحب یا مکروه یا مباح اعلام کرده است که در هر سه این احکام یعنی مستحب، مکروه، و مباح، انسان اختیار دارد که انجام بدهد و انجام ندهد، البته بهتر است که انسان به مستحبات و مکروهات نیز پایبند باشد، اما قاعده این است که چه انجام بدهد و چه انجام ندهد، کار خلاف شرع نکرده است، چون آن کارها بالاخره جایز بوده اند.

حالا که این مطلب را دانستید، یک چیز واضح دیگر را هم بدانید و آن اینکه اگر در شرع، ما دلیلی برای واجب بودن یا حرام بودن چیزی داشتیم، میگوییم فلان کار واجب است یا حرام است. و اگر دلیلی بر وجوب یا حرمت نداشتیم، باید قبول کنیم که آن چیز جایز است.

و حرف اول و آخر را در تشخیص واجب یا حرام یا جایز بودن، مراجع معظم تقلید میگویند.

حالا، اولا بزرگواران باید بدانید از هیچ کدام از مراجع معظم تقلید در گذشته و حال، فتوایی نداریم که این نوع ازدواج را حرام اعلام کرده باشد. البته اگر یکی از علما و مراجع تقلید چنین فتوایی داده اند و بنده خبر ندارم، خوشحال میشوم که بنده را در جریان بگذارید و در قسمت نظرات ارسال کنید، اما بنده و خیلی دوستان طلبه من، تا به حال چنین حکمی را از مراجع بزرگ تقلید ندیده ایم.

پیامبر ما به فرموده قرآن کسی است که: یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم. یعنی پیامبر بار را از دوش مردم برمیدارد و غل و زنجیر را از دست و پای مردم باز میکند.

اگر در جایی دین چیزی را حرام نکرده باشد و انسانی آن را بر خود و دیگران حرام کند، یک زنجیر اضافه و بی مورد به پای خود و دیگران بسته است و حتی میتواند باعث آلوده شدن خودش به گناه نیز شود.

پس حالا که ما حکمی نداریم که این ازدواج را حرام اعلام کرده باشد، مجبوریم که حکم به جواز آن را قبول کنیم.


اضافه بر اینکه از طرف مراجع معظم تقلید، حکم تحریم صادر نشده است، ما میبینیم که در جواب استفتائات متعدد، از تعداد زیادی از مراجع، حکم جواز این ازدواجها نیز صادر شده است، و جالب است که خیلی از مراجعی که مورد سوال واقع شده اند و فتوای به جواز داده اند، خودشان از سادات هستند، مانند آیت الله خامنه ای و آیت الله شیرازی.

پس طبق نظر مراجع تقلید، ازدواج هاشمیه و غیر هاشمی حرام نیست و جایز است.

هر چند نظر مراجع، تمام کننده مطلب هست و جای بحثی باقی نمیگذارد، اما برای اثبات مطلب به کسانی که خدای ناکرده حرف مراجع را قبول ندارند، مقدار کمی از احادیث را نقل میکنم، هر چند ما کار کردن با روایات را نیز بلد نیستیم و برای فهمیدن درست روایات هم باید دست به دامن مراجع تقلید بشویم.

به هر حال:

در کتاب شریف وسائل الشیعه جلد 20 صفحه 70 این حدیث شریف آمده است که:

عن ابی عبدالله علیه السلام قال: إن رسول الله ص زوج المقداد بن الأسود ضباعة ابنة الزبیر بن عبد المطلب- و إنما زوجه لتتضع المناکح و لیتأسوا برسول الله ص- و لیعلموا أن أکرمهم عند الله أتقاهم.

امام صادق علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله،ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب را به ازدواج مقداد بن اسود در آورد و این کار را فقط به این خاطر کرد که ازدواجها را اصلاح کند و تا دیگران به او اقتدا کنند و بدانند که گرامی ترینشان در نزد خدا، با تقواترینشان است.

برادران بزرگوار بنی الزهرا، لطفا به کاری که رسول خدا کرده اند دقت کنید. ایشان دختر عموی خود ضباعه را به یک نفر غیر هاشمی دادند. دختر عمویی که پدر او و پدر پیامبر، از یک پدر و مادر بوده اند.

و به سخنی که امام صادق علیه السلام فرموده اند دقت کنید و ببینید که چرا پیامبر این کار را کرده اند... تا مردم به ایشان اقتدا کنند. 

در راس کسانی که اینجا منظور پیامبر هستند، شما بزرگواران هستید که ذریه طیبه ایشان هستید. قبل از هر کسی شما باید به ایشان اقتدا و تاسی کنید. نه اینکه با سیره ایشان معارضه کنید.

در دو صفحه پایین تر در همان کتاب، همین مطلب آمده است اما یک جمله به آن اضافه شده است و آن اینکه:

 فتکلمت فی ذلک بنو هاشم فقال رسول الله ص- إنی إنما أردت أن تتضع المناکح.

بنی هاشم در مورد آن ازدواج صحبت و اشکال گیری میکردند پس حضرت فرمودند که فقط قصد کردم که ازدواجها را اصلاح کنم.

در همان زمان عده ای از بنی هاشم یعنی اقوام خود حضرت با این اقدام حضرت مخالف بودند.

ولی ما و شما دین را از پیامبر میگیریم نه هر کدام از اقوام حضرت.

البته اجباری نیست که حتما این کار را بکنید، اما اینکه این حکم جواز را تبدیل به حرام بکنید و در اجرای آن سخت گیری بکنید، جز مخالفت با رسول الله و ضربه زدن به جامعه حاصلی ندارد.

رسول الله صلی الله علیه و آله این کار را فقط یکبار و در مورد ضباعه انجام ندادند، بلکه در موارد دیگری نیز این کار را کرده اند. مثلا در کتاب مستدرک الوسائل جلد 14 صفحه 184 میخوانیم که:

 زوج تمیم الداری امرأة من بنی هاشم

رسول خدا به تمیم داری یکی از زنان بنی هاشم را تزویج کرد

و ما حتی این حکم را در ازدواج موقت نیز داریم که چون میترسم بعضی ناراحت شوند و بعضی دیگر سوء استفاده کنند، آنها را ذکر نمیکنم. هر چند که جای ناراحتی ندارد چون حکمی است که خدا آن را امضا کرده و آنچه خدا تایید کرده، ما حقی برای ناراحتی نداریم.

از طرفی این بسته بودن سیستم ازدواج دختران سادات، به ضرر خود دختران آنهاست چون این ظلم است که ما پسران یک قوم را در انتخاب هر دختری آزاد بگذاریم و دختران همان قوم را اجازه ندهیم که با اقوام دیگر ازدواج کنند. و نتیجه این میشود که به هر مقدار که پسران سادات عظیم الشان از اقوام دیگر دختر بگیرند، به همان اندازه دختران شان باید یا ازدواج نکنند یا صبر کنند و سن شان بالا برود به این امید که یک سیدی زنش فوت کند و با او ازدواج کنند یا همسر دوم و سوم یک مرد سید شوند یا که مجبور به فرار با هر کسی شوند.

و این مصیبتها، داستانهایی از خود بافته نیستند. بلکه ماجراهایی هستند که میتوان آن را در جامعه مشاهده کرد.

لطفا به بهانه هایی که در دین ارزشی ندارد، این بلا را بر سر جامعه تشیع افغانستان، و خودتان نیاورید.

عده ای هم هستند که میگویند ما قبول داریم که این ازدواج جایز است اما دوست نداریم این کار را بکنیم، و این بزرگواران را باید گفت که شما چیزی را دوست نداری که رسول خدا صلی الله علیه و آله سعی در عادی کردن آن داشتند، و چیزهایی را دوست داری که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را خوش نداشتند.

مثلا میگویند نسل ما خراب میشود، در حالی که اگر این مساله حائز اهمیت بود رسول خدا به آن توجه میکردند.

مگر سیادت به چهره انسان ربطی دارد؟ یا به زبان خاصی؟ 

آیا آن کسانی که از هزاره دختر گرفته اند و چهره بعضی فرزندانشان شبیه هزاره ها شده است، دیگر سید نیستند؟

آیا اگر سیدی در آفریقا باشد که سیاه باشد یا صورتش آفتاب سوخته باشد، سید نیست؟

اصلا در این باره فکر کنید که آیا خدایی که هزاره ها را خلق کرده است، راه رسیدن به قله های بهشت را بر آنان بسته و آنجا را فقط برای طبقه خاصی در نظر گرفته است؟ آیا اگر اینطور باشد خلاف عدالت خدا نیست؟

حقیقت این است که همه بندگان خداییم و همه توان رسیدن به بالاترین درجات را داریم و بلا نسبت همه ما، حتی زنازاده ها هم در صورت رعایت تقوا توان رسیدن به قله بهشت را دارند چون در این نقص، خودشان مقصر نبوده اند و خدا به این خاطر بر آنها آسانتر حساب میکند.

و کسی که با یک نعمت بیشتر نسبت به دیگران به دنیا پا گذاشته نیز ،در بدست آوردن آن فضل دخالتی نداشته است، و حساب او با کسی که در بدو تولد آن فضل را نداشته فرق میکند و بر او سختتر گرفته میشود.

ذریه رسول خدا باید بیشتر از همه به فکر حفظ دین باشند، چرا که طبق روایات حفظ دین برای آنها دو برابر اجر و رعایت نکردن دین برای آنان دو برابر عذاب دارد.

نظرات (۳)

بیست سال وقت میبره تا این چیزا جا بیفته
شایدم بیشتر
سلام ایا سادات در کشتن امامان نقش داشته اند؟ایا هزاره ازاری روشی بر مبنای ایرانی ازاری اوایل اسلام نیست؟
  • نژاد حقیقی اقوام ابراهیمی
  • سلام سادات به خاطر اینکه به بقیه اقوام نشان دهند هزاره نیستند تا قدرت با انان شریک شوند دست به این همه ازار و اذیت و حتی کشتار می زنند مانند دفتر خبر گذاری اوا پرس که اول هزاره ها دعوت به ان دفتر کرد و بعد بمب گذاری بقیه کشتار هزاره ها نیز زیر نظر این دفتر است از انجا که سادات ذاتا نان به نرخ روز خور و شهوت قدرت دارند اما نکته این جاست که سادات عرب نیز نیستند بلکه طبق تحقیقات جدید حضرت ابراهیم عرب نبود بلکه از اقوام اریایی بوده است البته این نکته فقط در بعضی سایت های خارجی زبان کشف شده و هنوز به ایران و فارسی زبانان نرسیده است اما سادات چون بقیه اقوام عرب تبارند و فکر می کنند خودشانم عربند در حالی دو رگه هستند سعی جدی به چسباندن خود به بقیه اقوام دارند تا از انان نیز مانند هزاره ساده دل پول و وکار بکنند مانند خمس و زکات و کار سر هزاره ها مانند قدیم که اشکمبه سادات را باید زن هزاره پاک می کرد یعنی مفت خور تر و سو استفاده گر تر از اینان ادم هست؟ و بعد این کافرران به هزاره ها می گویند در حالی خود شهوت قدرتشان هم مذهبشان را به کنار که بی خیال کشتار کردن چه در عاشورا و تاسوعا چه در دفتر اوا پرس یعنی خود این کافران دشمن مذهبند
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی